postheadericon آمریکا، مجاهدین خلق و جنبش سبز

بخشهایی از جلسه استماع در کنگره آمریکا در 7 ژوئیه 2011


...
راس کارنهان: با توجه به این‌که مجاهدین توسط صدام حسین لنگرگاه امنیتی یافتند و در دوران جنگ ایران عراق به عراق کمک کردند که با ایران در دهه ۸۰ بجنگد. این گروه در داخل ایران چه مشروعیت و اعتباری به‌عنوان اپوزیسون این رژیم دارد؟ به‌خصوص با توجه به ماهیت و فرهنگ حاکم می‌توانید در این رابطه صحبت کنید؟

ری تکیه: من فکر نمی‌کنم که یک اپوزیسیون معتبر در ایران باشد به‌خصوص در مقابل جنبش اپوزیسیون معتبر داخلی مثل جنبش سبز که قسم خورده است هیچ رابطه‌یی نمی‌خواهند با مجاهدین داشته باشند و همواره مجاهدین را تقبیح کرده اند. شما این را در اپوزیسیون سکولار ایران و در سازمان کلی آن تحت چتر جنبش سبز می‌توانید مشاهد کنید.

کارنهان:
ما در حال حاضر امکانات محدودی برای ایجاد رابطه با مردم ایران داریم. حمایت ایالات متحده از مجاهدین چه تاثیری می تواند در افکار عمومی ایرانیان بگذارد؟ کلا آیا راههای بهتری برای ارتباط برقرار کردن با مردم ایران و اپوزیسیون ایران وجود دارد؟

تکیه: من فکر می‌کنم مسئله ای که الان پیش روی ماست این است که چگونه ایالات متحد می‌خواهد جنبش سبز را در تلاش برای ایجاد یک جامعه دموکراتیک در ایران، لیبرالیزه کردن دولت و در این راستا جابجایی رژیم تئوکراتیک فعلی تقویت کند. این چالش کلیدی است که امروزه ما با آن روبه‌رو هستیم. ما تجربه بسیار زیادی داریم در جریان جنگ سرد، با تقویت جنبش همبستگی لهستان و کمک به سایر جنبشهای کشورهای اروپایی دیگر برای تغییر رژیم کمونیستی در بلوک شرق. من فکر می‌کنم که برخی از این تجارب می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد تا به تنها اپوزیسیون داخلی، زنده و مشروع که تحت هدایت جنبش سبز است، کمک کرد.
...

مایکل موکیزی: ... نکته‌یی در رابطه با آن‌چه دکتر تکیه گفت داشتم. تا آن‌جایی که من اطلاع دارم جواب منفی است، هیچ مثالی که کمک کردن به مخالفان در یک کشور خودکامه (توتالیتر)، موفق بوده باشد، سراغ ندارم. لهستان یک کشور خودکامه نبود وقتی که ما به جنبش همبستگی کمک کردیم. وقتی که می‌خواهید مخالفان را در یک کشور خودکامه کمک کنید، تنها راه این است که این دولت خودکامه را سرنگون کنید.
...
دانا روهراباکر: من از زمان جوانیم سیاسی بودم. من شاهد بودم سازمانهای گوناگونی را که درگیر مسائل مختلف بودند.
برداشتم این است که سازمان مجاهدین خلق در آغاز گرایشی مارکسیستی داشت. و البته که سازمانی که در گیر این نوع فعالیت و مبلغ ایدئولوژی مارکسیستی باشد از نظر من جای سؤال دارد.
گویا این مربوط به مدتها پیش است و شواهد زیادی در دست است که نشان می دهد سازمان مجاهدین تحول یافته و از آن موضع عبور کرده است.
برای مدت زیادی، خودم را در گیر این مسئله نکرده بودم، زیرا خیلی ها درمیان جوامع ایرانی در تبعید هستند که هنوز مجاهدین را به ‌عنوان یک سازمانی که درگیر ترور اعضای دولت شاه بودند، می‌بینند. ناگفته نماند که البته شاه نیز یک دیکتاتور بود و زمانی که مردم مبارزه خود را علیه یک دیکتاتوری آغازکنند، معمولاً باید از نیروی قهریه استفاده کنند. اما، البته به این معنی نیست که گفته شود آن ‌چه که می‌ کردند قابل‌ قبول بوده است. گویا مسئولین غیر نظامی در رژیم شاه هم مورد هدف بودند.
آیا دلیلی هست، آقای تکیه، که ما باور کنیم که سازمان مجاهدین بعد از این همه سال و با وجود افراد زیادی که در این سازمان بوده اند، که هنوز در عملیات تروریستی دخالت دارند؟

 تکیه: خشونت مجاهدین بعد از رفتن شاه متوقف نشد و بعد از آن و طی
۳۰سال گذشته ادامه داشته است. علیه افراد غیرنظامی ایرانی در ایران و عراقی در عراق، پس از رفتنشان به عراق. بنابراین یک سابقه طولانی استفاده ازخشونت وجود دارد.

روهراباکر: بگذارید یک نکته‌یی را در این‌جا یادآوری کنم: این یک حیطه‌یی است که مملو از خشونت است. آن‌چه که شما در مورد شاه و رژیم ملایان صحبت می‌کنید، شما از یک خشونت باورنکردنی صحبت می‌کنید. من متعجب خواهم بود اگر سازمانی باشد که به نوعی درگیر استفاده از نیروی قهریه، حداقل برای حفاظت ازخودشان، نبوده باشند.

تکیه: من با این نکته مخالفم. در ایران نیروهای اپوزیسیون زیادی هستند، مانند جنبش سبز، که به‌طور مشخص استفاده از خشونت را به نفع استفاده از نافرمانی مدنی یا تظاهرات رد می‌کند.

روهراباکر: یا مانند انقلاب کبیر آمریکا که ما، نه صبر کن ببینم، ما در آن از خشونت استفاده کردیم. نکردیم؟ (کف زدن حاضران)
از دوستان باید درخواست کنم که دست نزنند ‌که بتوانیم با همه شاهدانمان عادل باشیم. شما (آقای تکیه) بسیار شجاع هستید. با تشکر ازاینکه امروز قبول کردید که این‌جا باشید، با توجه به این‌که می‌دانستید سؤالات تندی دریافت خواهید کرد.
بنابراین توضیح شما این است که مجاهدین امروزه مارک خورده و توسط رهبران جنبش سبز غیرقابل‌قبول خوانده شده‌اند؟

تکیه: بله این درست است

روهراباکر: آیا دیگر شاهدان هم این را تایید می کنند؟ کسی جزئیات بیشتری می تواند ارائه دهد، موافق یا مخالف؟

گری مورش: نمی توانم بگویم موافقم یا مخالف. به خاطر دارم در سال 2009 که تظاهرات و مسائل دیگر در جریان بود، سازمان مجاهدین ساکت بود و شرکت نداشت. اینکه بگوییم مورد تایید جنبش سبز هستند، گمان نمی کنم چنین باشد. ولی بر این عقیده ام که شورای ملی مقاومت، تشکیلات دیگر مریم رجوی، مقبولیت بالایی دارد.

روهراباکر: بگذارید ثبت کنیم که، جنبش سبز، مرا تصحیح کنید اگر اشتباه می‌کنم، خود را ازخشونت به‌عنوان وسیله‌یی برای رسیدن به هدف، جدا کرده است. هم‌چنان اجازه بدهید که توجه کنیم این به این معنی نیست که یک گروه اپوزیسیون در برابر یک رژیم دیکتاتوری زبون که علیه مخالفانش از شکنجه و خشونت استفاده می‌کند، وقتی انتخاب می‌کند که در مقابل چنین رژیمی با شیوه‌های خشن مقاومت کند، این امر آنها را در سمت اشتباه یا درست قرار نمی‌دهد.
ما نخواهیم توانست ملایان را راضی به تحویل دادن قدرت خودشان بکنیم، از این طریق که اثبات کنیم آنها آدمکش هستند و با اجازه دادن به آنها که مردم را کتک بزنند یا اراده آنها را سرکوب کنند. و البته باید اذعان کنم یکی ازمواردی که مرا به این جنبش جلب می‌کند این است که حاضر است برای حق مردم ایران علیه یک رژیم به‌شدت سرکوبگر که برای درقدرت ماندنش حاضر به کشتن است، بجنگد. اما اگر جنبش سبز این را قبول ندارد و استفاده ازخشونت چیزی است که مجاهدین قرار است انجام بدهند و جنبش سبز را جدا می‌کند، بیایید این را به عنوان یک واقعیت قبول کنیم.
ولی موضع صحیح ایالات متحده لزوما این نیست که فقط پاسیفیستهای جهان را حمایت کند. حمایت از افرادی که علیه استبداد می‌جنگند هم ممکن است کار دیگری باشد که آمریکا بتواند انجام بدهد.
کلنل، به نظر می‌آید شما مشتاقید مطلبی را بیان کنید؟

وس مارتین: با تشکر ازشما، یک نکته‌یی که باید برجسته شود این است که در مجاهدین در کمپ اشرف، تنها دو فرد بودند که در اوایل سالهای
۷۰ درمجاهدین فعالیت می‌کرده‌اند ـ اسامی آنها را برای حفاظت خودشان مطرح نمی‌کنم ـ اولی هم سلول رجوی بود، و دومی را شخصاً به‌عنوان یک دوست خوب می‌شناسم. صادقانه بگویم که هیچ‌کدام از این دوفرد در این بحثها درگیرنبوده‌اند.

روهراباکر: آیا دلیلی برای این اعتقاد وجود دارد که اگر اینها در لیست سازمانهای تروریستی نامگذاری نشده بودند، آن افرادی که دستور دادند آن نیروها بروند و به افراد غیرمسلح شلیک کنند، ممکن بود این دستور را صادر نمی‌کردند؟

مارتین: به نظرم بله، به این دلیل که وزارت‌خارجه عملاً با سرعت یک حلزون مسخ شده، حرکت می‌کند. و وقتی که شاهد عملکرد اشتباه دولت مالکی هستی و این شامل دوسال قبل نیز می‌باشد و دولتمان کاری درباره‌اش انجام نمی‌دهد و هم‌چنان آنها را در لیست تروریستی نگه می‌داریم و مدعی هستیم که آنها یک مشت افراد بد هستند، ما یک توجیه در دسترس قرار می‌دهیم و وقتی که حمله تمام می‌شود هم در موردش هیچ کاری نمی‌کنیم. یادمان نمی‌رود عکسهای ابوغریب را. آن‌چه در ابوغریب اتفاق افتاد در برابر آن‌چه که درکمپ اشرف رخ داد، بسیارناچیز بود. در اشرف رخدادش بسیار شنیع و اشتباه بود. در جریان ابرغریب ناگهان تمامی کشورمان شعله‌ور شد و آن حادثه وسیله ای شد برای نیروگیری القاعده. در این‌جا ما یک قتل آشکار می‌بینیم اما روی برمی‌گردانیم، و این کار ما، بیشتر تشویق می‌کند.

روهراباکر: نکاتتان را موثر مطرح کردید. به نظرم عواقبی در مورد نامگذاریهای سیاسی وجود دارد و هم‌چنین عواقب عملکرد افرادی که اجرای آن را دستور می‌دهند و هم‌چنین افرادی که در این امر در سایرکشورها تصمیم‌گیرنده هستند که این ما را به نخست‌وزیر مالکی دلالت می‌کند. آیا این قتل‌عام مردم اشرف بیانگر این است که دولت نخست‌وزیر مالکی در یک حالت تحت‌امر یا تابعی در قبال رژیم ملایان است؟

مارتین: اگر اجازه بدهید من او را تابع سه عنصر می‌دانم: رژیم ایران، حکیم، مقتدی صدر. ما حتی این تأثیر را در حین اعدام صدام نیز دیدیم. مقتدی صدر به هوادرانش گفته بود صدام تا آمدن صبح فردای سال جدید زنده نخواهد ماند. و ناگهان نیروی ضربت
۱۳۴ یک تماس از سوی مالکی دریافت می‌کند که می‌گوید من می‌خواهم صدام را فردا تحویل بدهید و شما شاهد صحنه نمایشی آن بودید. مالکی از سوی سه عنصر مختلف دستور می‌گرفته است. همان‌طور که به یاد دارید، علاوی انتخابات را برد اما مالکی زیر بار قانون اساسی هم نرفت تا با علاوی کارکند و نتیجتاً به‌رغم این‌که علاوی انتخابات را برده بود اما دولت را باخت.

روهراباکر: دکتر تکیه، شما اظهارکردید که مجاهدین نیروی عمده‌یی در این بخش از جهان نیستند و این‌که در عراق آنها به‌عنوان یک بازیگر مهم قلمداد نمی‌شوند، تصحیح می‌کنم، درایران، آنها بخشی از مقاومت یا مخالفان را تشکیل نمی‌دهند. چرا رژیم ملایان این حد باید در موردشان نگران باشد، اگر آنها نقشی بازی نمی‌کنند؟

تکیه: سیاست جمهوری اسلامی بسیار پارانوید و پر وحشت است. آنها نگران هرگونه ابراز تمایل به مخالفت هستند، مانند هر رژیم توتالیتر دیگر تلاش می‌کنند تا هرگونه مخالفتی را سرکوب کنند. اما به مفهوم نیروهای واقعی که بتوانند در جابجایی رژیم نقشی ایفا کنند، فکر نمی‌کنم مجاهدین نقشی در آن داشته باشند.

روهراباکر: من مطمئن نیستم که‌ مجاهدین چه نقشی بازی خواهد کرد، من مطمئن نیستم که موضع آنها در برابر جنبش سبز چیست، اما به نظرم این می‌آید که مالکی، نخست‌وزیر عراق به نظر ش رسیده بود که یک کار نیکی برای رفقایش در تهران با اجرای این کشتار انجام می‌دهد. بیایید کمی در مورد جابجایی صحبت کنیم. آیا همه شما مطرح می‌کنید که جابجایی در آمریکا آخرین نتیجه است؟

تکیه: پیشنهاد می‌کنم در شهادت من که تحت حیطه کمیسیون پناهندگان سازمان ملل‌متحد قرار بگیرد.

روهراباکر: اما سازمان ملل‌متحد که در نیویورک است.

تکیه: بله اما همه جا دفتر دارد.

روهراباکر: شاید بتوانیم به آنها در مقر سازمان ملل در نیویورک پناه بدهیم؟ (خنده حاضران)

مورش: آقای رئیس من فکر می‌کنم که آمریکا باید آماده شود تا همه آنها را یا اکثریت آنها را تقبل کند، ولی براین باورم که خیلی از کشورهای دیگر، همان‌طور که در اروپا شاهدش هستیم یک جانبه درحال اقدام هستند و فکر می‌کنند به بهترین وجه به نفع همه تمام می‌شود. شتاب عظیمی وجود دارد و به نظرم اگر آمریکا یا سازمان ملل‌متحد نقش پیشتاز را برعهده بگیرد، تعداد زیادی از کشورها داوطلب میهمانداری خواهند شد تا اعضای اشرف را در خود پذیرا شوند.

روهراباکر: کلنل مارتین به‌طور قطع این نکته را تأکید کرده است که ما شهروندانی داریم از کشورهای مختلف. ما شاهدی داشتیم در بریفینگمان که قبل از این جلسه بود، یک خانم جوانی از کانادا، دکتر (مورش) شاید شما بتوانید، چند تن در اشرف هستند که شما می‌توانید بگویید چنین وصلتهایی دارند؟ چند درصد از این
۳۴۰۰نفر وصلتهایی با سایر محلها دارند؟

مورش: وقتی من آن‌جا بودم، برایم مهم نبود که ایا آنها سیتی‌زن هستند یا این‌که گرین کارت آمریکا یا ویزا دارند یا نه. اما تحت تأثیر تعداد افرادی قرار گرفته بودم که درکشورهای غربی تحصیل خود را به پایان رسانده بودند و شامل اروپا و آمریکا و کانادا بود و تعداد بسیار بسیار بسیار زیادی از اهالی اشرف که تحصیلکرده بودند و به زبان انگلیسی تسلط داشتند و با غرب ارتباط داشتند. اگر به جمعیتی که در سالن پشت من نشسته اند نگاه کنید، شاید نیمی از آنها بستگانی در اشرف داشته باشند. در سفرهایی که تاکنون به کشورهای دیگر داشته ام، ایرانیان زیادی را دیده ام و خانواده های زیادی هستند که سرنوشت بستگانشان در اشرف را دنبال می کنند. فرض من بر این است که خود این امر، از نظر حقوقی (حق گرفتن ویزا برای اشرفیان) حائز اهمیت است.

روهراباکر: آیا دو شاهد دیگر هم موافقند که شاید نیمی از اشرفیان در خانواده هایی دارند که می توانند آنها را بپذیرند؟

مارتین: من فکر کنم باید تایید کنم. در مورد موضعی که قبل اشاره کردید باید اضافه کنم که اگر بخواهیم اشرفیان را در ساختمان سازمان ملل در نیویورک پناه دهیم، سالی یک بار، وقتی احمدی نژاد برای سخنرانی تهدادآمیر سالانه اش اینجا پیدایش می شود، باید آنها را بیرون ببریم. (خنده حاضران)

موکیزی: من باید اشاره کنم که آقای استراون استیونسون از سوی پارلمان اروپا یک طرح اروپایی را معرفی کرد تا بتوان حفاظتی در اشرف از طریق استقرار یونامی، که واحد سازمان ملل‌متحد است، ایجاد کرد و با کمک ارتش آمریکا میسر باشد. این همزمان با (تلاش) آمریکا و سازمان ملل‌متحد است که ساکنان را در اروپا و آمریکا جابجا کنند.
ولی وقتی سفیر ما در عراق، سفیر جفری، از جابجایی در داخل عراق حمایت می کند، این حرف هیچ کمکی به حل مشکل نمی کند.

روهراباکر: اجازه بدهید توجه بدهیم به این‌که در مشاهدات عینی شخصی من، افراد درگیر در این جریان تحصیلکرده در سطح عالی هستند و هم‌چنین دارای یک انگیزه قوی و شم قوی اتحاد می‌باشند. و در شرایطی که آمریکا در عراق بوده است که برمی‌گردیم به اختتامیه من در مورد منطق اولیه رفتن ما به عراق از همان ابتدا، با توجه به این‌که این واقعه به ما در مورد دولت عراق چه پیامی می‌دهد، تا زمانی که ما آن‌جا بودیم، می‌توانستیم قولهایی بدهیم و قولهایی هم به افراد اشرف دادیم.
و مردم اشرف هم به قولهای خود عمل کردند، سلاح خود را تحویل دادند، اطلاعات گرانبهایی در اختیار ما قرار گذاشتند و صداقت نشان دادند، همانطور که ما با آنها روراست بودیم.
ولی واقعیت این است که ایالات متحده از عراق خارج می شود. دو سال دیگر، ما هیچ نیرویی آنجا نخواهیم داشت، منظورم نیروی جنگی است. ما نخواهیم توانست، چنان که وعده داده بودیم، از این افراد حفاظت کنیم.
امیدوارم بتوانیم با کمک هم برای این افراد آلترناتیو امنی ارائه دهیم. ولی آنچه تاسف آور است، و من با نظر شما مخالفم آقای دکتر تکیه، این است که رژیم ملایان کمپ اشرف را می بیند و می داند که آنها آنجا هستند. و قتل عام هم دقیقا به همین علت صورت گرفت.
خلع سلاح اشرفیان و سپس ترک خاک عراق، برای رژیم نشانه ی دست و دلبازی آمریکایی ها تعبیر نخواهد شد، بلکه به معنای عقب نشینی خواهد بود. و رژیم دیکتاتوری را در سرکوب مصممتر  خواهد کرد. و این تاسف آور است. ولی واقعیت تلخی است که ما وقتی خارج می شویم، دیگر نمی توانیم از آنها حفاظت کنیم.
اما باید از این مفتخر باشیم که وقتی آن‌جا در عراق بودیم، پیام‌اشتباه به ملایان نفرستادیم که ترسو هستیم و این‌که بر این باور نبودیم که تنها پاسیفیستها می‌توانند ملایان را سرنگون کنند، و تنها پاسیفیسم نخواهد بود بلکه مردمی با رشادت، مردمی که خواهند ایستاد، با انگیره های خود، چه گروههای مذهبی و چه گروههای اجتماعی. گروههای هموطن طی انقلاب آمریکا که حکومت انگلیسی مسلط بر آمریکا را سرنگون کرد یکدست از یک طرز تفکر نبودند، برخی حتی فاناتیکهای مذهبی بودند، برخی هم سکتهای مسیحی بودند که آمریکا را رهبری می‌کردند و حمایت می‌کردند و این تاریخ ما است. آنها حق خود را دارند و حاضر هستند برای این حق بجنگند.
اجازه بدهید در آخر بحث نظری را ارائه دهم و امیدوارم که یک دقیقه وقت برای تعمق بر این نکته ی آخر داشته باشید. قبل از آن، آقای کارناهان، شما حرفی ندارید؟

راس کارناهان: با تشکر از آقای رئیس می‌خواستم به‌طور خاص از کار و تلاش آقای رئیس روی این مسأله تشکرکنم، نقش هدایت کننده‌ و رهبری هیأت ما را در آن‌جا داشت. تقاضای پاسخ به سؤالات سختی، هم از سوی دولت مالکی و هم از سوی دولت خودمان وجود داشت در مورد این‌که چگونه به پیش برویم تا افراد را به پیشگاه عدالت بکشانیم و چگونه به پیش برویم تا این‌که برای افراد یک محل امن پیدا کنیم. از شاهدان نیز تشکر می‌کنم که نظرات تخصصی خود را برای ما در این‌جا آوردید.

روهراباکر: بسیارخوب من با این تمام می‌کنم:
یک لیست ازسؤالات خطاب به وزارت‌خارجه خواهد بود در مورد کشتار در اشرف که شامل: چه کسی چه می‌دانست، چه کسی دستور داد تا ارتش ما آن‌جا را ترک کند و… غیره من این سؤالات را ریز کرده‌ام. یک لیست رسمی سؤال از سوی این کمیته برای وزارت‌خارجه خواهد بود. و ما انتظار پاسخ خواهیم داشت و چنان‌چه ما پاسخی دریافت نکنیم، من دنبال خواهم کرد که یک استماع پیگیری داشته باشیم تا این‌که پاسخها را دریافت کنیم.
در آخر هم اجازه بدهید با این افکار پایان بدهیم:
تهاجم به عراق، چیزی بود که در ابتدا من از آن حمایت کردم. من به رئیس‌جمهور بوش اعتماد کردم. این‌که او می‌دانست چه می‌کند و باید برکار مسلط باشد و بداند که چگونه کار را به سرانجام برساند. و این‌که به جد ضروری بود با لشگرهای زرهی سنگین و با این شیوه به آن کشور وارد شویم. من اشتباه کرده بودم. اشتباه کردم که اعتمادم را در قضاوت او قرار داده بودم. من برای رئیس‌جمهور آمریکا کارکردم و حدس زده بودم که او هم یک موضع مسئول مشابهی در قبال منافع ملت آمریکا دارد و هم‌چنین ارتش آمریکا. همان‌گونه که رئیس‌جمهوری که من برایش کار می‌کردم داشت (رونالد ریگان). ولی این‌طور نبود. آمریکا قیمت هنگفتی، شاید هزاران میلیارد دلار داد که به احتمال قوی یکی از علل اصلی سقوط ما در چنین بحران اقتصادی فعلی بوده، همراه با هزاران جوانان ما که کشته شدند و دهها هزار نفر دیگر که در این جنگ ناقص العضو شدند، یا صورتشان رفت یا الآن در بدبختی و تنگنا به‌سر می‌برند، چون سرمایه‌هایشان برباد رفته است. و این قیمتی است که ما آمریکاییها پرداخته‌ایم. آمریکاییها مخالف جنگیدن برای آزادی نیستند. این کار ماست، ما از هر نژادی، هر قومی و مذهبی گردهم آمدیم تا بتوانیم به جهان نشان بدهیم که راه بهتری هم هست اما ناسپاسی که من طی دیدارمان در عراق با آن مواجه شدم طاقت‌فرسا بود. به نظرم اعضای مجاهدین خلق ایران که من دراین‌جا در آمریکا ملاقات کردم به آزادی متعهد هستند و فارغ از این‌که سازمانشان درگذشته چه کرده آنها امروزه به آزادی و دموکراسی وفادارند. قطعاً در مورد کشتار در آن کمپ ما باید بیشتر از این احتیاط می‌کردیم که این کشتار پیش نیاید. و فکرکنم ما همه به این موضوع باور داریم.
بیایید اطمینان حاصل کنیم که دیگر هیچ‌یک از این افراد که دوستان آزادی هستند، توسط رژیم آخوندها در تهران یا دست نشاندگانش که هم‌اکنون دولت عراق را کنترل می‌کنند، کشتار نشوند.
با تشکر ازشما،
ختم جلسه اعلام می‌شود.

پاورقی:

0 نظرات:

Blog Archive

About Me

ماه و پلنگ
View my complete profile
Powered by Blogger.