postheadericon قربانیان قتل عام 67: مصطفی بهزادی


مجاهد شهید مصطفی بهزادی، متولد 1345 در تهران، دانش آموز سال اول دبیرستان، در 26 مرداد 67 در تهران حلق آویز شد. او از سال 59 از سازمان هواداری می كرد. مصطفی در سال 64 ازطریق رادیو ارتباط تشكیلاتیش برقرار می شود و در سال 65 دستگیر شده و به زندان اوین برده می شود. یكی از همبندان او نوشته است:
«مصطفی 3سال ونیم حكم داشت. بازجویان به او گفته بودند در عید سال 67 به شرط مصاحبه یا اعلام انزجار از مواضعش، یك سال ونیم به او تخفیف خواهند داد. اما او قبول نكرد و در تاریخ 26 مرداد به همراه 4 نفر دیگر ازجمله محمود دوراندیش )فرمانده بهمن( حلق آویز شد.»

postheadericon قربانیان قتل عام 67: فاطمه زارعی


مجاهد شهید فاطمه زارعی در آباده شیراز متولد شد و تحصیلات خود را در رشته فیزیك ادامه داد. فاطمه پس از گرفتن لیسانس خود در این رشته از دانشگاه شیراز به عنوان دبیر دبیرستانهای شیراز به كار مشغول شد.
فاطمه قهرمان با وجود داشتن دو كودك خردسال، با پشتكار و علاقه بسیار هم به شغل تدریس خود می رسید و هم یكی از فعالترین مسئولان كانون معلمان شیراز بود.
خصائل برجسته انقلابی و مردمی فاطمه باعث شد كه فاطمه به عنوان كاندیدای مجاهدین در اولین دور انتخابات مجلس شورا بعد از انقلاب ضدسلطنتی در شیراز معرفی شود، چیزی كه البته مورد پسند ارتجاع زن ستیز نبود و با تقلبهای گسترده و كارشكنیهای بسیار مانع پیروزی فاطمه شد. اما فاطمه به مبارزه خود با ارتجاع هم چنان ادامه داد.
عاقبت مبارزه سیاسی با ارتجاع در 30 خرداد 60، به سرفصل تعیین تكلیف خود رسید. در روزهای پایانی این سرفصل، تظاهرات اعتراضی گسترده یی در شهرهای مختلف نسبت به كشتار مجاهدین به راه افتاد. یكی از این تظاهرات اعتراضی در 27 خرداد در شیراز بود. در این روز تعداد زیادی از خواهران و مادران مجاهد در بازار وكیل شیراز گرد آمدند تا نسبت به برخوردهای ضدانقلابی ایادی رژیم در مورد فرزندان مجاهدشان اعتراض نمایند. فاطمه یكی از مسئولان و سازمان دهندگان این تظاهرات بزرگ بود. مزدوران رژیم كه از قبل فاطمه را می شناختند و از نقش فعال او در به راه انداختن تظاهرات آگاه بودند او را شناسایی كرده و در همان جا دستگیر می كنند.

postheadericon قربانیان قتل عام 67: ناهید کیکاووس نژاد

مجاهد شهید ناهید كیكاووس نژاد در اسفند 42 در ایذه متولد شد و تحصیلات خود را تا گرفتن دیپلم ادامه داد. ناهید در 11 مرداد 67 در جریان قتل عامها تیرباران شد. برادر مجاهدش، شهید سیاوش كیكاووس نژاد، كه در تیرماه سال 78 پس از یك نبرد قهرمانانه با مزدوران رژیم به شهادت رسید، در باره خواهر مجاهدش نوشته است:
ناهید بعداز انقلاب، در سال 57 در دبیرستان با مجاهدین آشنا شد. او در سال 61 دستگیر و بعد از یكسال ونیم بلاتكلیفی و تحمل وحشیانه ترین شكنجه ها به حبس ابد محكوم شد. در آن زمان ناهید بیش از 18 سال نداشت و در زندان كارون اهواز حبس بود. یادم هست زمانی كه خواهر و برادرم را به جرم هواداری از سازمان مجاهدین دستگیر كردند، من سیزده سال بیشتر نداشتم. بعداز چند ماه كه برای اولین بار به ملاقات ناهید رفتیم با این كه معلوم بود به شدت شكنجه شده، با این حال در مقابل پاسداران كوتاه نمی آمد و در زمان ملاقات هم مرتب با آنها درگیری داشت. 

postheadericon چهره ی دیو - شعری از حمیدرضا طاهرزاده

برای نوری المالکی، دیکتاتور خون آشام عراق - 18 دسامبر 2011

روزگاریست که هر گوشه ی دنیا شرر است!
کاش این شیوه ی خصمانه دگرگون گردد

سرِحلاج به دار است و نجیبان در بند
کاشکی عشقِ بشر قسمت گردون گردد

موجِ جانباختگان، ضد ستم می جنگد
نکند "اشرفیان"، صید شبیخون گردد

"نوری المالکی" از قوم یزید است و گنه
دست این جانیِ ناپاک پُر از خون گردد

برده ی "رهبر" دیوانه بوَد این خونریز
وای اگر تیره دلی رهبرِ مجنون گردد

نحسیِ "مالکی" و "خامنه ای" جاویدست
چهره ی دیو، نباید که همایون گردد!  

postheadericon حرفی بر آمده از دل، شاید که بر دل نشیند – علیرضا یعقوبی


دوستان، در هنگامه خون باید تمامی توان خود را در حمایت از اشرفیان قهرمان بکار گرفت. ما در آینده وقت برای یقه گیری از مجاهدین درباره آنچه کرده اند و آنچه که نکرده اند زیاد خواهیم داشت. هیچ سوالی بی جواب نخواهد ماند. هر چند این بنده حقیر اعتقاد دارم که مجاهدین کارنامه ای بسیار بسیار پاکتر و روشنتر از آن دارند که بخواهند به کسی بدهکار باشند. هر چند در میانه درگیری با طوفانها در دریای پرتلاطم و در جنگ با امواج در هم کوبنده مسلم است که نمی توان بدون خطا و اشتباه باقی ماند. مگر مجاهدین به وحی منزل وصلند و معصوم هستند؟ 

postheadericon قربانیان قتل عام 67: شاهرخ نامداری مسجدی


شاهرخ در سال 1336 در یک خانواده کارگری در مسجدسلیمان متولد شد. در انقلاب ضدسلطنتی سال 57 فعالانه شرکت کرد و پس از انقلاب یک انجمن صنفی سیاسی به نام کانون دیپلمه های بیکار مسجدسلیمان تشکیل داد. تجمع اعضای روبه افزایش این کانون در فرمانداری شهر توسط پاسداران به شدت سرکوب شد. از این پس، شاهرخ به هواداران مجاهدین پیوست. در تابستان 58 او را به خاطر فعالیت تبلیغی به سود مجاهدین، به زندان انداختند و پس از آزادی از زندان به فعالیت تمام وقت سیاسی روی آورد.
پس از 30 خرداد 60 دیگر با سازمان ارتباط مستقیم نداشت. اما تا اوایل سال 64 ضمن فعالیتهای پراکنده اش به حمایت از خانواده های زندانیان سیاسی می پرداخت. یکی از همرزمانش نوشته است: «شاهرخ در 15 فروردین سال 64 در ماهشهر دستگیر شده بود و بعد از این که به 7 سال زندان محکوم شد، او را به نزد ما آوردند. در زندان گفت که اسم دخترم را «طنین» گذاشتم و این اسم را به این دلیل برایش انتخاب کرده ام تا طنین فریادهای هزاران هزار عمو و خاله هایی باشد که در زندانها و شکنجه گاهها فریادشان و حتی نامشان را کسی نشنیده است. دخترش در همان روزهای دستگیری او قدم به یک سالگی گذاشته بود. 

Blog Archive

About Me

ماه و پلنگ
View my complete profile
Powered by Blogger.